زندگی در ایستگاه آخر!
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۹۸۰۱۸
دیگر راهی جز خودکشی به ذهنم نمیرسید از این شرایط اسفبار خسته شده بودم و نمیخواستم به روابط غیرمتعارف با دیگران ادامه بدهم، از همه نفرت داشتم به همین علت هم به طبقه سوم منزلمان رفتم تا خودم را از این زندگی فلاکت بار رها کنم، اما خوشبختانه ...
اینها بخشی از اظهارات زن ۳۶ سالهای است که با تلاش ماموران انتظامی از خودکشی منصرف شده و حالا با جعبه شیرینی دوباره به کلانتری بازگشته بود تا از نجات دهندگان خود قدردانی کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این زن جوان با بیان این که رفتارهای شوهرش بعد از انجام مشاورههای خانوادگی در مسیر تغییر قرار دارد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در خانوادهای متولد شدم که از نظر مالی در سطح پایین جامعه بودیم.
پدرم قطعه زمینی در یکی از روستاهای مرزی داشت که با آن مخارج زندگی مان را تامین میکرد، اما متاسفانه با بروز خشکسالی در سالهای اخیر دیگر زمین کشاورزی را رها کرد و به چوپانی روی آورد، ولی باز هم بسیاری از اهالی روستا دامهای خود را فروختند و به شهر مهاجرت کردند.
در این شرایط پدرم نیز بیکار شد و به ناچار برادرم را برای دستفروشی به مشهد فرستاد، اما درآمد ناچیز او هم کفاف مخارج خانواده ۷ نفره را نمیداد. این گونه بود که پدرم من و خواهرانم را به اولین خواستگارمان شوهر داد تا به قول معروف یکی از نان خورهای سفره اش کم شود.
در این میان من که به ظاهر دختری زیبارو بودم در ۱۳ سالگی پای سفره عقد نشستم و با «کرامت» ازدواج کردم که از آشنایان دور پدرم بود. با آن که خواستگارم رفتاری خشن و پرخاشگرانه داشت، اما جوانی پولدار بود و پدرم علاوه بر شیربها پول زیادی هم از او گرفت و مرا بدون یک تکه جهیزیه به خانه بخت فرستاد.
زمانی که زندگی مشترکمان را در مشهد آغاز کردیم تازه فهمیدم که «کرامت» فردی بی بند و بار است و فساد اخلاقی دارد به گونهای که مرا نیز وادار به انجام کارهای غیرمتعارف و خلاف اخلاق میکرد.
از سوی دیگر من که دختری با اصل و نسب بودم در مقابل خواستهها و رفتارهای شرم آور شوهرم مقاومت کردم که او هم با عصبانیت به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چند روزی را در خیابانها و پارکهای شهر سرگردان بودم و نمیتوانستم تصمیم درستی بگیرم در این وضعیت به خانه پدرم بازگشتم، اما او حتی در حیاط را هم باز نکرد چرا که پولهای کرامت را به من ترجیح میداد.
حتی وقتی نزد خواهران و برادرانم رفتم آنها نیز مرا نپذیرفتند. دیگر از همه جا رانده شده بودم که به ناچار دوباره نزد کرامت بازگشتم و از او عذرخواهی کردم.
خلاصه دو سال بعد صاحب پسری زیبا شدم و احتمال میدادم که رفتارهای زشت همسرم تغییر میکند، ولی همه اینها فقط یک رویا بود و «کرامت» نه تنها از خشونت و پرخاشگری هایش دست برنداشت بلکه به رفتارها و خواستههای زشت خود نیز شدت بخشید و قصد داشت از طریق من به اخاذی و درآمدزایی دست یابد.
در این وضعیت بود که من هم با پسر جوانی آشنا شدم و آرام آرام به او دل باختم. «پویا» که خود را خاطرخواه من معرفی میکرد در آغاز این رابطه تلفنی مدعی شد که مرا از این زندگی نکبت بار نجات میدهد.
به همین دلیل من هم با او درد دل میکردم و مشکلاتی را که با همسرم داشتم برایش بازگو میکردم تا این که «کرامت» متوجه این رابطه تلفنی شد و دوباره مرا زیر مشت و لگد گرفت تا جایی که دیگر نتوانستم این وضعیت اسفبار را تحمل کنم و بدین ترتیب با یک تصمیم احمقانه به طبقه سوم ساختمان رفتم تا خودم را به پایین پرت کنم و از این شرایط رها شوم که با حضور نیروهای انتظامی از خودکشی منصرف شدم و به همراه گشت انتظامی به کلانتری آمدم ...
در پی وقوع این ماجرای تلخ، بررسیهای روان شناختی و اقدامات مشاورهای با صدور دستوری از سوی سرهنگ قاسم همت آبادی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد و مشاوران زبده انتظامی پس از انجام ۶ ساعت مشاورههای تخصصی با زن جوان و همسرش، آنان را به زندگی مشترک امیدوار کردند. این گونه بود که زن جوان پس از گذشت چند روز از این ماجرا و در حالی که جعبه شیرینی در دست داشت به قدردانی از عوامل انتظامی پرداخت و گفت: همسرش نیز قصد دارد در رفتارهای ناشایست خودش تجدیدنظر کند و مسیر درست زندگی را در پیش بگیرد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: خراسان
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: مشکلات زناشویی خودکشی رفتار ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۹۸۰۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این زن شوهرش را با چاقو کشت
صبح ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ فریادهای کمک خواهی زن جوانی به نام مینا در یکی از خیابانهای پاکدشت پیچید. همسایهها که هراسان از خانه شان خارج شده بودند با زن پریشان روبه رو شدند که میگفت شوهرم را کشتم.
همسایهها پلیس را با خبر کردند و وقتی ماموران به خانه زن جوان رسیدند با جسد خونین همسر ۴۲ ساله اش به نام محمود روبه رو شدند که با ضربه چاقو به سینه اش کشته شده بود.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و همسرش تحت بازجویی قرار گرفت.
اعتراف به قتل شوهر
زن جوان در بازجوییها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: ۴ سال پیش با محمود ازدواج کردیم. اما از همان روزهای اول زندگی مان با هم اختلاف داشتیم.
تااینکه خانوادههای مان توصیه کردند بچه دار شویم تا اختلافهای مان کمرنگ شود. ۲ سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به باد کتک میگرفت.
وی ادامه داد: صبح خواب بودم که بار دیگر همسرم عصبانی شد و مرا کتک زد. او از من خواست تلفنم را به او بدهم که مخالفت کردم و او هم من را روی زمین انداخت و با دستانش گلویم را فشار داد. برای چند لحظه چشم هایم سیاه شده بود و دست و پا میزدم. نفسم بند آمده بود. در حالی که تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد که روز زمین قرار داشت. من برای نجات جانم چاقو را برداشتم و ضربهای به شوهرم زدم. محمود مرا رها کرد و خونین روی زمین افتاد. من که ترسیده بودم با جیغ و فریاد از همسایهها کمک خواستم تا او را به بیمارستان برسانند، اما وقتی اورژانس به محل آمد شوهرم جان باخته بود.
وقتی پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. برای مینا کیفرخواست صادر و پرونده اش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خودشان و نوه خردسالشان درخواست قصاص را مطرح کردند.
پدر محمود به قضات گفت: عروسم برای تبرئه خودش دروغ میگوید. پسرم هرگز او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که در درگیری چه اتفاقی افتاده که این زن با بی رحمی پسرمان را به قتل رسانده است. ما حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص داریم.
وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم. نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم. باور کنید میخواستم او را
بترسانم تا رهایم کند، اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. او او روی زمین افتاد و من خودم را نجات دادم. ولی متوجه شدم محمود غرق خون است. آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم. من شروع به داد و فریاد کردم و از همسایهها کمک خواستم.
قاضی گفت: چاقو را برای ترساندن همسرت جلوی قفسه سینه اش گرفتی یا برای دفاع از خودت؟
که زن جوان پاسخ داد: من برای ترساندن همسرم چاقو را مقابلش گرفتم. محمود با دو دستش گلویم را گرفته بود و آرنج هایش را هم روی قفسه سینه ام گذاشته بود. نفسم بند آمده بود و هر لحظه فکر میکردم دیگر زنده نمیمانم. من برای دفاع از خودم چاقو را به دست گرفتم.
با پایان دفاعیات زن جوان، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
منبع: رکنا
tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟